زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

خشم و هیاهو

صبح پاشدم دیدم ساعت پنج دقیقه به هشته. تن ام عرق کرده -که هنوز هم آثارش باقی ئه- دیشب حسابی می لرزیدم ولی رفتم خوابیدم که کسی متوجه نشه. حالا امروز حتماً می رم دکتر. پنی سیلین گنده بزنه جوجو خوب شه.

دیشب خیلی شب بدی بود.

من تگرگ خودمو می خوام.

از دیروز تا حالا این هزارمین باره که ارجاع همین نامه رو می زنم.

با خشم و هیاهو درگیرم و یه کم مث خر گیر کرده ام توش.

خواهر. تو خواهر نداری نمی دونی.

من دل ام عکسایی رو می خواد که تو سفر شمال باهم انداختیم.

دنبال سمپاش می گردیم!

به تاریخ ۲ اردیبهشت اضافه شد که:

وای که چه افتضاحی رخ داد بابت این سمپاشی. تگرگ همه اش کله اش توی این بوی وحشتناک سمه بود و بعدش هم حال اش بد شد. آخرش هم موفق نشدیم اونجا رو درست سمپاشی کنیم حالا فردا باید بریم ببینیم چه خبر شده. تشییع جنازه سوسکها!

ایروان نامه ۲

روز اول ورود به ایروان ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم تا جابه جا بشیم و برسیم هتل شده بود ۱. خلاصه ساعت ۴-۵ بود که از سوئیت زدیم بیرون. این رو هم بگم که جائی که ما اقامت داشتیم در واقع یه هال بود با یه اتاق خواب و یه سرویس . یعنی آشپزخونه نداشت و ما فهمیدیم که اینجا از اون اقامتگاههایی ئه که شهرداری واسه کارمندای خودش می سازه و طبعاً می تونید تصور کنید که چقدر هزینه پائینی برای اون صاحب توره داشته.

خلاصه همونطور که داشتیم از خیابون ابوویان می رفتیم پائین یه کم بعد از تقاطع خیابون تومانیان یه کتابفروشی دیدیم به چه خوشگلی تازه پشتش هم سالن داشت برای نشستن و یه چیزی خوردن. گفتم دیگه تو کتابفروشی حتماً‌کسی هست که یه کم بتونه انگلیسی صحبت کنه. بعد هم چشم ام افتاد به پوستر اعلان کنسرتها . دردسرتون ندم. همون روز اول ما رفتیم اینجا . جای دوستان خالی . این خانومه خواننده سوپرانوهه صدایی داشت صدایی داشت صدایی داشت.

بعد رفتیم توی همون کتابفروشی ئه شام زدیم با مامی که البته اون فقط یه آبجو زد ولی من سالامی . شده تقریباً ۷.۰۰۰ تومن.

بعد دیگه یه کم قدم زدیم و گم شدیم و بعد هم رسیدیم سوئیت.

تا بعد