زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

وقت می کشم. حال ام بد است. خوشبخت نیستم. سخت خوشحال می شوم. به بی خیالی هم که   می زنم باز جواب نمی دهد. مشکل این است که من اصلاً مدل آدم بی خیال نیستم بدبختانه. عصبانی ام. غمگین ام. توی تن ام گره های عجیب هست توی گلویم. توی همه رگهایم. همان جا که قرار است تو و آرمان درهم بجوشید. آنجا پر از گره های عجیب شده و تو خوابی!
نظرات 4 + ارسال نظر
رها یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:29 ب.ظ

کاش می شد به داشته هامون فکر کنیم و کمی احساس خوشبختی کنیم
اما همیشه آرزوها مانع از احساس خوشبختی هستن.

خوشبختی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

ما خوشبختیم اما ...

چرا احساس خوشبختی نمی کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یلدا یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.ghoorbagheh.blogsky.com

کاش می شد بی خیال بود..

جوجه یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:52 ب.ظ

ای بابا

ابوذر دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ق.ظ http://simiagar.blogsky.com

بی خیال شو این تقربآ تکیه کلام منه ولی درواقع هیچوفت هیجکس نمی تونه بی خیال شه حتی کسایی که خیلی بی خیالن وقتی این دنیا رو درست می کردند انگار یادشون رفته دکمه ی Esc براش بگذارند....... بی خیال شو و خوش باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد