دیشب تا وقتی خودش خوابش نمی اومد نه لامپ رو خاموش کرد، نه صدای تلویزیون رو کم کرد. من هم بیدار شده بودم یعنی دقیقاً به خاطر صدای تلویزیون بیدار شده بودم و دیگه خوابم نمی برد وقتی پا شدم دیدم ساعت ۷:۲۵ است. راس می گه من وقتی نمی تونم بخوابم پاچه می گیرم ولی آخه واقعاً فکر می کنم کارش خیلی بد بود.
از اون بعید بود خیلی. چی بگم دیگه.
با این افکار درهم و برهم که همه چی توش پیدا می شه تو سکوت مطلق فقط می شه خوابید.
من که غر میزنم تا صبح هم صد دفه بیدار می شم و بد وبیراه می گم . کم بخوابم یا بد بخوابم قاطی میشم مثل الان.
آخ عزیزم برنامه بذاریم یه هفته کامل بخوابیم فقط!