زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

زمستانه ها

روزهای یک خزر طوفانی

ترس

صبح که داشتم می اومدم یه جوونه پشت پرایدی که تو کوچه مون پارک بود نشسته بود کبریت کشید سیگارش رو روشن کرد و من توی اون یکی دستش یه سرنگ دیدم.
نظرات 5 + ارسال نظر
رها دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:17 ق.ظ

فقط می تونم بگم خاک بر سرش

سحربانو دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

وای سلام دوست جونم
خوبی؟دلم واست تنگ شده بود.
من آپم.

همدل دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:59 ق.ظ

))))))))))))=

همدل دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:49 ب.ظ

کجاست این قهوه مرکزی

با اجازه جنابعالی سر خردمند در خیابان کریمخان . از نشر ثالث که به سمت هفت تیر می آیی یکی دو تا کوچه بعدشه .

یلدا دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.ghoorbagheh.blogsky.com

فکر کنم اول صبح بوده و هنوز از خواب بیدار نشده بودی چون ما که توی مملکتمون معتاد نداریم اصلا....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد